کتاب مقدس مورد قبول کلیسا، شامل دو بخش عهد قدیم و عهد جدید می باشد. عهد قدیم شامل تورات و تعدادی کتب دیگر برخی انبیاست. عهد جدید شامل 4 انجیل و نامه های پولس می باشد. در عهد قدیم شاهد آماج تهمت ها و نسبت های ناروا به انبیای الهی هستیم. آنجا که ابراهیم به همسرش ساره می گوید که تو زیبا هستی و به مردم مصر نگو که همسر من هستی بگو خواهر من هستی تا کشته نشوم. بدین ترتیب فرعون ساره را به همسری می گیرد و اموال بسیار به ابراهیم می بخشد! پس از چندی فرعون به بلایای سخت دچار می شود و می فهمد که این بلایا به خاطر ساره است و در نهایت از ساره جدا می شود (پیدایش12: 10-19)! چگونه ممکن است پیامبری که به نقل تورات پدر امت هاست، اجازه دهد به خاطر حفظ جانش، همسرش با شخص دیگری ازدواج کند؟
در خروج32: 2-6 می بینیم که علی رغم جایگاه رفیعی که برای هارون در کتاب مقدس ذکر شده، ساخت گوساله ی طلایی و دعوت مردم به پرستش آن را به هارون نسبت می دهد! چگونه ممکن است کسی که پیامبر خداست، خودش مردم را به بت پرستی بکشاند؟
همچنین در خروج 4: 24-26 می بینیم که خداوند در بین راه به موسی برخورد و قصد قتل وی را نمود! آیا تجسیم خداوند شرک نیست؟ چرا خداوند باید پیامبر خود را بی دلیل به قتل برساند؟
در پیدایش 19: 30-37 آمده است وقتی لوط با دو دخترش به غاری پناه می برد، دخترانش به او شراب می نوشانند و با پدرشان همخواب می شوند. هردو باردار می شوند تا به ادعای خودشان نسلی از پدرشان نگاه دارند! مهم تر آنکه این دو فرزند هر دو در آینده از اجداد عیسی مسیح خواهند شد! درحالی که به نقل از تثنیه23: 2 حرامزاده تا ده نسل وارد جماعت خدا نمی شود. پس چگونه ممکن است عیسای مسیح از نسلی ناپاک متولد شود؟ آیا انتخاب پیامبران از بین پاکان بنی اسرائیل برای خداوند اینقدر سخت بود؟ خدواند نمی توانست هیچ شخص پاک و موحدی را برای پیامبری انتخاب کند؟ مگر پیامبر نباید الگو و مورد اعتماد مردم باشد، پس چگونه می توان به چنین افراد کناهگاری(طبق کتاب مقدس) اعتماد کرد؟ چگونه می توان به آنها افتخار کرد؟ آیا همه ی اینها دروغ بستن به انبیای الهی نیست؟
احسنتم